کد مطلب:29488 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:83

اختصاص ساعتی ویه برای آموزش آن حضرت












4826. امام علی علیه السلام: شب هنگام، ساعتی از وقت پیامبر خدا برای من بود، و خداوند عزّوجل، هر نفعی را كه می خواست به من برساند، در این وقت می رسانْد.[1].

4827. امام علی علیه السلام: در سحرگاهان، ساعتی به من اختصاص داشت كه در آن هنگام، به نزد پیامبر خدا می رفتم. اگر به نماز ایستاده بود، برای من «سبحان اللَّه» می گفت و این «سبحان اللَّه» گفتن، اجازه [ ورود] ایشان برای من بود، و اگر در نماز نمی بود، به من اجازه ورود می داد.[2].

4828. امام علی علیه السلام: من در پیشگاه پیامبر خدا، جایگاهی داشتم كه هیچ كس چنان جایگاهی نداشت. من هر سحرگاه، نزدش می آمدم و می گفتم: «سلام بر تو، ای پیامبر خدا!». اگر سرفه می كرد، نزد خانواده ام بر می گشتم، وگرنه داخل می شدم.[3].

4829. امام علی علیه السلام - در حكمت های منسوب به ایشان -: به یقین می دانید كه من با پیامبر خدا، نشست های خصوصی ای داشتم كه جز من، هیچ كس بر [ محتوای ]آنها آگاهی نمی یافت.[4].

4830. امام علی علیه السلام: من دوبار [ در شبانه روزْ] خدمت پیامبر خدا می رفتم؛ یك بار در شب و یك بار در روز. هر گاه كه نزد او می رفتم و در نماز بود، برای من سرفه می كرد.[5].

4831. امام علی علیه السلام: من در هر روز، یك بار و در هر شب، یك بار به نزد پیامبر خدا می رفتم. وی با من نشست خصوصی داشت. رشته سخن را به هر كجا می كشید، با او بودم و یاران پیامبر خدا، به یقین می دانستند كه پیامبرصلی الله علیه وآله با هیچ كس جز من، این رفتار را نداشت.

چه بسا كه پیامبر خدا به خانه من می آمد، و اكثر این نشست ها در خانه من بود، و هرگاه من به یكی از خانه های ایشان می رفتم، خانه را برای من خلوت می كرد و همسران خود را بیرون می كرد و نزد وی، جز من كسی نمی ماند؛ ولی هر گاه برای گفتگوهای خصوصی به خانه ما می آمد، فاطمه علیها السلام و پسرانم، هیچ كدام بیرون نمی رفتند. هرگاه من از او می پرسیدم، پاسخم را می داد، و چون خاموش می ماندم و پرسش هایم پایان می یافت، برایم آغاز به سخن می كرد.

هیچ آیه ای بر پیامبر خدا نازل نشد، مگر آن كه مرا به خواندن آن وا داشت و آن را به من اِملا كرد، و من به خطّ خود، آن را نوشتم و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، و خاص و عام آن را به من آموخت، و از خدا خواست كه درك و حفظ آن را به من عنایت كند، و از زمانی كه در حقّ من آن دعا را كرد، هیچ آیه ای از كتاب خدا را فراموش نكردم و هر دانشی را كه به من املا كرد و من نوشتم، از یاد نبردم.

آنچه را كه خداوند از حلال و حرام، امر و نهی، و گذشته و آینده به وی آموخته بود و هر كتابی را كه خداوند بر هر كدام از پیامبران قبل از وی، درباره اطاعت و معصیت، فرو فرستاده بود، از من فروگذار نكرد و آن را به من آموخت و من، آن را حفظ كردم و حرفی از آن را فراموش نكردم.

آن گاه دست خویش را بر سینه ام نهاد و از خدا خواست كه دلم را از دانش و فهم و حكمت و نور، پُر سازد.

گفتم: ای پیامبر خدا، پدر و مادرم فدایت شوند! از هنگامی كه آن دعا را در حقّ من كردی، چیزی را فراموش نكرده ام و هر آنچه را هم كه ننوشتم، از دست نداده ام. آیا می ترسی كه پس از این، فراموشی بر من عارض شود؟ فرمود: «نه؛ از بُروز فراموشی و نادانی، بر تو هراسی ندارم».[6].









    1. مسند ابن حنبل: 1289/317/1.
    2. مسند ابن حنبل: 570/167/1 و 598/172، السنن الكبری: 3339/351/2 و 3340.
    3. سنن النسائی: 12/3، خصائص أمیر المؤمنین، نسایی: 118/220.
    4. شرح نهج البلاغة: 625/316/20.
    5. سنن ابن ماجة: 3708/1222/2، مسند ابن حنبل: 608/175/1، سنن النسائی: 12/3.
    6. الكافی: 1/64/1، الخصال: 131/257، الغیبة، نعمانی: 10/80.